شعار هایی که به فیلمفارسی تبدیل شد، ما قصد مبارزه داشتیم!
به گزارش چاپار بلاگ، جهانگیر الماسی بازیگر فیلم سینمایی شبح کژدم بیان نمود که نسل ما قصد مبارزه داشت، اما در زمان ما همواره کسی بود که شعار می داد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرنگاران به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، چهارصد و هشتاد و هفتمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران با نمایش فیلم شبح کژدم با حضور جهانگیر الماسی و حسن رضایی بازیگران فیلم، شاهین امین منتقد و کارشناس و با اجرا و کارشناسی سامان بیات شامگاه دوشنبه 29 آذر در سالن ناصری این مجموعه برگزار گردید.
حسن رضایی بازیگر پیشکسوت سینما در این جلسه اعلام کرد: شبح کژدم فیلمی سراسر خاطره برای من است. زیرا در دوران ساخت فیلم ممنوع الکار بودم و وقتی کیانوش عیاری با من پیشنهاد بازی در این کار را عنوان نمود، راستش نمی خواستم بازی کنم و او توانست من را راضی کند. باید بگویم در این فیلم بیشتر از بازیگری، زندگی کردم و با محمود خزاعی خاطرات زیادی دارم.
جهانگیر الماسی نیز عنوان نمود: من برخلاف حسن رضایی در این فیلم بازی کردم و اساساً زندگی کردن در یک فیلم را نمی فهمم. زیرا وقتی کارگردان کات می دهد، ما از دنیایی به دنیای دیگر می رویم. در سینما باید بازی کرد و دانست برای چه لنزی و با چه فاصله ای باید حضور داشت. بازیگر باید به ریتم قبل و بعدش در هر سکانس یک فیلم اشراف داشته باشد. متاسفانه در سینما، تلویزیون و منابع آموزشی ما گاهی خلط مبحث می گردد و دانشگاه هایی داریم که مدارک عالی در هنر می دهند اما در نهایت یک فوتبالیست می آید، جایزه می گیرد و برترین بازی را به او نسبت می دهند. بنابراین تکلیف دانشجویی که سال ها درس خوانده است یا تجربه 60 ساله بازیگرانی امثال حسن رضایی که تجربه شان همان دانشگاهشان است، چه می گردد؟!
سینمای ایران به اندیشه، سواد، شعور و معرفت احتیاج دارد
الماسی عنوان نمود: من با کیانوش عیاری از کودکی رفیق بودم. در اهواز تئاتر کار می کردم و قصه می نوشتم و هنوز در کتابخانه اهواز قصه هایم هست. برای تلویزیون طرحی به عنوان فیلمساز درباره مهاجرت روستاییان نوشته بودم که بعدها رخشان بنی اعتماد کاملش کرد. یک روز عیاری را دیدم که گفت می خواهد فیلمی بسازد و بازیگران از او پول زیاد می خواهند. من گفتم کمکت می کنم. کیانوش از ارتفاع می ترسید. با هم سوار هلی کوپتر شدیم و او در آن سروصدا به من گفت می خواهم خودت در این کار بازی کنی.
وی عنوان نمود: نسل ما قصد مبارزه داشت اما در زمان ما همواره کسی بود که شعار می داد. گویی باید فلسفه غرب یا آنتونیو گرامشی می خواندیم تا دوستانمان ما را بپذیرند! آن شعارها بعضاً به فیلمفارسی تبدیل شد تا قصه بگوییم اما فیلمی مثل شبح کژدم با نمایی از پایکوبی کابین ها در فکر چطور می تواند در قصه بیاید؟! این فقط سینماست که می تواند این صحنه را به تصویر بکشد. من پاراجانف و تارکوفسکی را دقیقاً به این دلایل دوست دارم. بنابراین در این فیلم قرار شد نه شعار بدهیم، نه از زیر بار مسئولیت در برویم و وجه تازه ای را که امروز سینماگران اروپایی کشف نموده اند و آن محاسبه تاثیر فیلم بر تماشاگر از قبل و احترام به خرد اوست، کشف کنیم و بدون اینکه شعار بدهیم، تاثیر بگذاریم.
این بازیگر اضافه کرد: در سکانسی از شبح کژدم وقتی آویزان از طناب در تله کابین بودم، آن موقع بدلی هم نداشتم و صحنه خطرناکی بود، ناگهان با خودم گفتم تو اینجا چه می کنی؟ این چه شغلی است؟ اما فهمیدم که این جدی ترین فیلم کیانوش عیاری است. او درباره ضرورت اجتماعی هنر حرف زده است و این را آن موقع از جوانی و غریزه و نه صرفاً دانش خود وام گرفته بود. عیاری تعریفی از هنر ارائه می نماید و به نظرم از نولان و بسیاری از فیلمسازان نو هم جلوتر است. او در این فیلم بعلاوه تحت تاثیر زهره همسرش و فیلم ها و نقاشی هایی که دیده بود، قرار داشت. نسل ما دنبال تاثیر تازه ناشناخته ای بود و وجه مثبت و تامل برانگیز رخدادهای نو را جستجو می کرد. سینمای ایران به اندیشه، سواد، شعور و معرفت احتیاج دارد. باید فکر کنیم چرا فیلم می سازیم؟! من 15 سال است از سینما عایدی ندارم اما زندگی ام گذشته است و خدا را شکر می کنم هیچ نقطه سیاهی در آن نیست. یک زمان رییس جمهوری مدام نام من را می برد و عده ای فکر کردند سمتی گرفته ام! اما من کار سیاسی نمی کنم. نسل ما این بود و پیروز شد و چند نمونه پیروز دیگر هم دارد که بی شک یکی از آن ها عباس کیارستمی است و من عاشق لانگ شات های او هستم.
کیانوش عیاری ظلم دیده ترین سینماگر بعد از انقلاب است
در این نشست نقد و آنالیز بعلاوه سوالاتی از سوی اعضای سینماتک خانه هنرمندان ایران مطرح شد. یکی از این سوالات به سرنوشت فیلم سفره ایرانی کیانوش عیاری و سایر آثارش مربوط بود.
شاهین امین درباره فیلم سفره ایرانی در پاسخ به این پرسش اعلام کرد: نمی دانم نسخه کاملی از این فیلم در حال حاضر موجود است یا نه اما فیلم احتیاج به تدوین مجدد دارد. اساساً اینکه چرا فیلم های عیاری به سرنوشت مهجوریت دچار می شوند، ماجرای مفصلی دارد. می گردد او را بدون اغراق ظلم دیده ترین سینماگر بعد از انقلاب، دانست که بیشترین اجحاف در حق او اجرا شده است. بسیاری از فیلم های او اکران نشده اند و حتی خودش نیز اجازه اکران فیلم بیدار شو آرزو را نداد. زیرا ماجرای زلزله را به قدری سهمگین می دانست که نمی خواست احساسات تماشاگران را جریحه دار کند و بعدها این فیلم به طور محدود پخش شد. در جوانی ام فکر می کردم اولین جایزه اسکار سینمای ایران را یکی از فیلم های عیاری می برد. امروز شاخص ترین سینماگران جوان ما به شدت تحت تاثیر سینمای او هستند. سفره ایرانی هم مثل بقیه فیلم های او، مثل کاناپه که من دوباره آن را دیده ام و درخشان است، نمایش داده نشد و لزوماً دلایل متقنی بابت این اتفاق وجود ندارد. زیرا گاهی جوی علیه یک فیلم ایجاد می گردد که مبنایی ندارد. نظیر بلایی که سر خانه پدری افتاد و بسیاری از مخالفان اکرانش حتی فیلم را ندیده بودند!
منبع: خبرگزاری دانشجو