پارکورکاری که پاهایش را از دست داد اما امیدش را نه!

به گزارش چاپار بلاگ، سعید رامین پارکورکار جوانی است که 7 سال پیش در یکی از مسابقات از ناحیه گردن دچار آسیب و از گردن به پایین فلج شد. البته او 7 یا 8 ماه بعد از این اتفاق با وجود نشستن بر روی ویلچر به مربیگری در این رشته ادامه داد تا نشان دهد تسلیم نمی گردد.

پارکورکاری که پاهایش را از دست داد اما امیدش را نه!

به گزارش خبرنگاران، 7 سال پیش در یکی از شب های گرم تابستان، جوانی از استان کهکیلویه و بویراحمد برای انجام مسابقه فینال پارکور به یکی از بوستان های تهران دعوت شد. او خسته از مسابقه روز قبل و ضبط صحنه های بدلکاری یک مستند، در صبح آن روز در لحظات خاتمهی و شمارش معکوس با گردن بر روی تشکی غیر استاندارد فرود آمد و به دلیل تکان دادنش توسط مسئولان برگزاری از گردن به پایین بی حس شد.

سعید رامین جوان 30 ساله اهل گچساران که به پریدن از پل عابر پیاده با ارتفاع 7 متری، پشتک و وارو از پشت بام دو خانه روبه روی هم و خلق صحنه های بدلکاری شهرت داشت به دلیل لغزش باکس ها حین انجام حرکات پارکور و همچنین فرود آمدن بر روی تشک غیر استاندارد دچار ضایعه نخاعی شد. خوشبختانه او تنها چند ماه اول بعد از این اتفاق بر روی تشک ماند و بعد از 7 ماه با نشستن بر روی ویلچر دوباره به باشگاه ورزشی اش برگشت و به مربیگری در این رشته ادامه داد.

رامین بعد از این اتفاق انرژی و هیجان خود را از دست نداد و حتی با ویلچر و به یاری جرثقیل به ارتفاع رفت تا حس پریدن از ارتفاع را باز هم تجربه کند. سعید همچنان باور دارد که روزی روی پاهایش خواهد ایستاد و دوباره حکات پارکور را انجام خواهد داد.

در ادامه گفت و گوی خبرنگاران با سعید رامین را خواهید خواند.

چگونه با پارکور آشنا شدی؟

به ورزش و رشته های ژیمناستیک و رزمی خیلی علاقه داشتم، خدا را شکر رشته ای آمد که بتواند همه آن رشته ها را با هم در خود جای دهد. سال 2004 (سال 1381 شمسی) فیلم بلوک 13 توسط بیان گذار رشته پارکور در دنیا فراوری شد و من به وسیله این فیلم خیلی به این حرکات و ورزش علاقه مند شدم. به نظرم ورزش هیجان انگیزی بود و مرا به وجد می آورد. البته در آن زمان هنوز پارکور وارد ایران نشده بود، یعنی هنوز انجمن یا فدراسیون رسمی نداشت. رشته پارکور در فضای آزاد انجام می شد و این یاری می کرد تا راحت بتوانم آن را انجام دهم.

پارکور را چه زمانی شروع کردی؟

من از پارک شهرستانم شروع به تمرین پارکور کردم. پارک شهر چمن، درخت های قدیمی و ماسه بادی داشت و خیلی راحت می توانستم حرکات را تمرین کنم. تنها و بدون مربی حرکات ابتدایی پارکور را با فیلم و کلیپ های آموزشی یاد گرفتم. هرچه جلوتر رفتم دیدم پارکور خیلی مهیج تر از چیزی است که من فکر می کنم. می توان از یک ارتفاع 4 یا 5 متری راحت و بدون آسیب فرود آمد، می توان روی یک لوله آب راحت حفظ تعادل کرد و 10 متر راه رفت. کلا پارکور به ورزشکار انگیزه می دهد تا همه مسائل زندگی را رد نموده و از موانع بگذرد.

شرایط پارکور در ایران چگونه است؟ موضوع دخالت سایر فدراسیون ها در این رشته چیست؟

پارکور زمانی که وارد ایران شد انجمن یا فدراسیون نداشت. قشر جوان هم که پرانگیزه و دنبال هیجان و ورزش های آزاد می فرایند. اولین فستیوال کشور در این رشته توسط احسان رادفر، علیرضا ایمانی و فرید لطفی در اکباتان انجام شد. کل پارکور کاران ایرانی هم شرکت نموده و آمدند. این اولین دورهمی با همه بچه های این رشته در ایران بود. آن زمان هنوز این رشته شناخته شده نبود و یک رشته غربی قلمداد می شد و متاسفانه در خاتمه فستیوال با ورزشکاران برخورد شد و فستیوال از هم پاشید. همه ناراحت شدند و دید خوبی نسبت به این رفتار نداشتند. کم کم در پارک ها هم که تمرین می کردیم به همین دلایل مسائلی داشتیم. انگ شیطان پرستی و غرب زدگی به خاطر پوشیدن شلوارهای گشاد و نوع ورزش به ما زده شد. این سبب شد که جوان ها دید خوبی نسبت به این رفتارها در این رشته نداشته باشند. رفته رفته بعضی فدراسیون ها همچون ژیمناستیک و فدراسیون انجمن های ورزشی خواستند پا در میانی نمایند تا این رشته سروسامان بگیرد. البته رک بگویم از نظر ما بعضی از آن ها به دنبال کاسبی هستند.

در حال حاضر پارکور زیر نظر چه فدراسیونی است؟

خداراشکر در حال حاضر پارکور زیر مجموعه انجمن های ورزشی شده و مرادی رییس انجمن کارهای خوبی را برای این رشته انجام می دهد. هیچ زمانی این اتحاد میان ورزشکاران این رشته نبوده و اکنون به صورت قانونی کارها پیش می رود. 4 ماه پیش نزد وزیر ورزش رفتم و این قول را از وزیر ورزش گرفتم که ورزش پارکور به رسمیت شناخته گردد. من هیچ چیز شخصی از وزیر نخواستم و تنها خواسته ام این بود که پارکور سرو سامان پیدا کند. وزیر ورزش هم قول داد که پارکور همواره زیر نظر انجمن های ورزشی خواهد ماند تا ورزشکاران به خواسته های خود برسند. در حال حاضر هم مسابقات غرب آسیا را پیش رو داریم و کارهای عظیمی در این رشته در حال اجرا است. یک خبر خوب هم برای من این است که سه پارکورکار از استانم وارد تیم ملی شده اند. ما تنها استانی هستیم که سه ملی پوش در این رشته داریم.

شروع مربیگری شما در این رشته از چه سالی بود؟

من در گچساران دو باشگاه خیلی شلوغ داشتم، سال 91 فقط 765 کارت بیمه پارکور صادر کردم. این تعداد برای یک شهرستان کوچک از استان کهکیلویه و بویراحمد بسیار زیاد است، ما بعد از فوتبال بیشترین کارت بیمه را صادر نموده بودیم. پیروز شده بودم که باشگاه را به جایی برسانم که تمامی علاقه مندان به این رشته در آن حاضر شوند و به همه آموزش دهم. باشگاه خیلی شلوغ بود و شاگردان ارشدم را گذاشتم تا بعضی از کلاس ها را آموزش دهند. من هم تصمیم گرفتم برای انرژی و آموزش بیشتر به تهران بروم و به آرزوهای شخصی خودم برسم. باشگاه را به شاگردانم سپردم و به تهران رفتم.

در تهران در شهر ری یک خانه خیلی کوچک کرایه کردم و خواستم در شهر عظیم به خواسته هایم برسم. در تهران در پارک نیاوران با پارکورکاران آشنا شدم و تمرین می کردم. گاهی آنجا آموزش می دادم و هزینه زندگی در تهران را با بدلکاری و آموزش تامین می کردم. با گروه علیرضا قره خانی که از عظیمترین گروه های بدلکاری بعد از مرحوم پیمان ابدی در ایران بود آشنا شدم و فعالیت داشتم و در چند فیلم بدلکاری کردم. در آن چند روزی که قبل از آسیبم در تهران زندگی کردم فعالیت های مختلفی داشتم.

از آن اتفاق تلخ که سبب نشستن شما بر روی ویلچر شد برایمان بگو؟ چگونه این اتفاق تلخ برای شما رخ داد؟

18 مرداد 92 بود که این آسیب برای من رخ داد. 17 مرداد در برج میلاد مسابقات کشوری پارکور بود من از شهرری یک ساعت و نیم در راه بودم تا سواره و پیاده خودم را به برج میلاد برسانم. خسته از پیاده روی راه به مسابقه رسیدم و پنجم شدم. پارکور در آن زمان خودجوش بود ولی فدراسیون آمادگی جسمانی به صورت انجمن این رشته را زیر نظر گرفته بود. کارت بیمه برای مسابقه صادر شده بود و بابت آن پول داده بودم. فردای آن روز هم در انقلاب مستند گروگان گیری را بدلکاری کردم نقش اول بودم و تا بعد از ظهر کارم طول کشید. بعد از آن مهدی دلداری مسئول برگزاری مسابقات فینال که هنوز هم نمی دانم که آن فینال با مسابقات روز اول مرتبط بود یا نه، با من تماس گرفت که فینال در بوستان ولایت است خودم را برسانم. منم خسته و کوفته رفتم. اسم من که خوانده شد هنوز آب معدنی که در دستم بود را نخورده بودم. رفتم اولین حرکتم را انجام دادم و رسیدم به حرکت باکس که باید روی سه جعبه فومی می پریدم. باید حتما دو تا سه نفر هر طرف این باکس ها را می گرفتند تا موقع حرکت تکان نخورد اما من شهرستانی بودم و کسی نداشتم که این کار را برای من بکند. روی حرکت و باکس آخر و در حالی که همه شمارش معکوس را فریاد می زدند باید حرکت را به خاتمه می رساندم. موقعی که داشت 7، 6، 5 اعلام می شد خودم را به بالای باکس رساندم و متاسفانه باکس خیلی تکان خورد و در دلم دلهره ایجاد شد. خودم را کشیدم بالا که دو بار دور خودم بچرخم و تمام. ولی جعبه تکان خورد و خستگی ها و دلهره ها سبب شد که کم بیاورم و به جای دو دور یک دور و نیم بچرخم و با گردن فرود بیایم.

بدترین آسیب من از تشکی بود که زیر باکس ها بود. تشک فرسوده بود و تنها رویه برزنت داشت و زیر برزنت ابری نبود. گویی من با گردن روی زمین فوتسال فرود آمدم. در حالی که اعلام کردم به من دست نزنید چون مهره گردنم جا به جا شده است. اگر تکانم دهید نخاعم پاره می گردد اما متاسفانه 5 ثانیه بعد از آسیب دست و پای من را گرفتند و به پهلو خواباندند. به محض خوابیدن به پهلو مهره گردنم جا به جا شد و کل بدنم سر شد. حتی وقتی کفشم را از پایم در آوردند هیچ چیز حس نکردم. من دوره هلال احمر گذرانده بودم و آسیب شناسی خواندم. می دانستم که زمانی که یک فرد از گردن آسیب می بیند تا زمانی که فیکس نشده نباید تکانش داد اما هر چه گفتم کسی باور نکرد که سعید رامین که از پل عابر پیاده 7متر وارو روی آسفالت زده و آسیبی ندیده به خاطر پرش یک متر تا دو متر آسیب نخاعی ببیند. البته خودم هم باور نکردم. نمی دانم چشم خورم یا هر داستانی بود خلاصه این رخ داد. من را تکان دادند و مهره ای که در آمده بود به نخاعم آسیب زد و من از ناحیه گردن به پایین بی حرکت شدم.

بعد از این اتفاق چه کردید؟

من هنوز هم باور نکردم که اتفاقی برایم افتاده است. یعنی به خودم یاد دادم که باور نکنم اتفاقی افتاده تا ورزشم را ادامه دهم. 6 تا 7 ماه بعد از آسیب هیچ حرکتی نداشتم حتی دستانم را نمی توانستم تکان دهم. خیلی شرایط بدی بود، با تنفس و اکسیژن زنده بودم. اما بعد از دوره 7 تا 8 ماهه تصمیم گرفتم دوباره باشگاه را بچرخانم. اول یک ویلچر از تهران سفارش دادم که خوابیده هم می شد، 45 درجه چرخید. موقعی که روی ویلچر می نشستم حالم بد می شد، خون دماغ می شدم و سرم گیج می رفت ولی تحمل کردم. به باشگاه پارکور خودم رفتم و شاگردانم را دوباره بدست آوردم. انرژی نشان دادم و از اواخر سال 92 دوباره پارکور را جدی دنبال کردم . مربیگری کردم. تمام دوره ها و مسافرت ها را پشت سر گذاشتم و به روال عادی زندگی برگشتم. خداوند عظیم با انگیزه و روحیه ای که داشتم یاری کرد و اکنون توانسته ام خیلی از اعضای بدن، ماهیچه ها و عضلاتم را بدست آورم. توانستم حس لامسه پاهایم را برگردانم. در حال حاضر کسی نمی تواند مچ مرا بخواباند. با انرژی مثبتی که از اطرافیانم و دعای خیر مردم گرفتم و انگیزه ای که خودم داشتم به حدی رسیدم که تقریبا می توانم سرپا بیاستم. البته هنوز پایین تنه و حرکت پنجه های دستانم کامل برنگشته اما آرنج، مچ دستانم، بازوها و ماهیچه های شکمی و حتی زیر رانم را می توانم منقبض و منبسط کنم. خداراشکر رو به پیشرفت هستم. وزنم 60 کیلو شده بود که اکنون دوباره به 80 کیلو رسیده ام. روز به روز بیشتر پیشرفت می کنم. می توانم حدود یک تا 2 کیلومتر شنا کنم. مرا با ویلچر به داخل آب پرت می نمایند و من هم چندین بار عرض استخر را شنا می کنم.

بعد از این اتفاق از سوی سازمان و یا مسئولان ورزشی حمایت شدید؟

نمی گویم کسی یاریی نکرد. تاجگردون نماینده شهرمان بود و خیلی به من یاری کرد. برای من دستگاه فیزیوتراپی خرید و سفارش کرد فدراسیون پزشکی ورزشی به من تشک مواج بدهد. دکتر خلیلیان رییس سابق فدراسیون پزشکی ورزشی خیلی به من یاری کرد، او یک تشک مواج و 10 میلیون پول به عنوان یاری هزینه باشگاه به من پرداخت کرد. چون با آمدن کرونا باشگاهم تعطیل شد و مجبور شدم وسایلش را به خاطر قسط هایم بفروشم. حقوق پدرم که ضامن من بود برای عقب ماندن قسط هایم بسته بودند و این یاری خلیلیان خیلی به من یاری کرد تا مسائلم را برطرف کنم.

البته انتظار داشتم مسئولان بیشتر مرا درک نمایند، یعنی درک نمایند که سعید رامینی که بعد این همه سال با وجود آن آسیب خودش را به این مرحله رسانده که کارهای شخصی اش را خودش انجام می دهد، باشگاه دارد و رییس کمیته پارکور استانش شده را باید یاری کرد. البته موقع تجلیل از ورزشکاران در گچساران از طرف مسئولان ورزش به من قول وام 100 میلیونی بلاعوض داده شد که هنوز انجام نشده است. بارها حضوری و در صفحات مجازی به مسئولان یادآوری کردم اما هنوز انجام نشده است.

در این مدت چقدر هزینه کردید؟

تمام خرج درمانم از صفر تا 100 با خودم بود. در آن زمان فقط هزینه درمانم بجز رفت و آمدها، هزینه های فیزیوتراپی و وسایلی که برای بازگشت عضله هایم شد بالای 50 یا 60 میلیون تومان هزینه کردم. البته بگویم 50 میلیون سال 92 معادل 500 میلیون حالا است. از طرفی هم تنها نیمی از هزینه های درمانم را پرداخت کردم چون شرکت نفتی هستیم. هزینه رفت و آمدها با هواپیما و هزینه های جانبی هم خیلی زیاد بود که باید شخصا پرداخت می کردم. در طول درمانم به دستگاه هایی احتیاج داشتم مثل دستگاه فیزیوتراپی، پرس پا برای بالا نگه داشتن زانوها، تخت های مخصوص برای ایستادن و خوابیدن، تشک مواج و ... که باید هزینه های آن را خودم پرداخت می کردم.

آیا از مسئولان برگزاری مسابقه شکایتی نکردید؟

آن اوایل شکایت کردم ولی نتیجه ای نگرفتم. احساس می کنم شکایت کردن و رفتن دنبال این مسائل مرا از هدفم که سرپا شدنم است دور می نماید. نباید انرژی منفی به من وارد گردد.

در این سال ها بیشتر از چه فردی حمایت روحی دریافت کردی؟ خانواده، دوست، مربی

پدر و مادرم ورزشی بودند. پدرم موتورسوار و از روسای سابق فدراسیون و مادرم قهرمان شنا بودند. پدر و مادرم در این سال ها خیلی مرا حمایت کردند و پشتیبانم بودند. البته شاید باورتان نگردد من بیشتر به آن ها روحیه می دهم. تمام مسائل و سختی ها را با انرژی پشت سر گذاشتم. من تنها زندگی می کنم و تمامی کارهای شخصی ام را خودم انجام می دهم. من در تنهایی تمرین می کنم و مسائل را پشت سر می گذارم.

برای کسانی که دچار این اتفاق می شوند چه توصیه ای دارید؟

باید با یک واقعیت کنار بیایند، خدا آنقدر عظیم است که صبر می دهد. متاسفانه همواره انرژی منفی اطرافیان باعث می گردد که از راستا اصلی و اهداف عظیم دور شویم. بنابراین باید کار خود را انجام دهیم و هدفمان را در نظر بگیریم و به هیچ عنوان به اطرافیان و انرژی منفی آن ها توجهی نکنیم. هر کسی که در ورزش آسیب ببیند مسلما عاشق آن ورزش بوده که خطرات را به جان خریده و آسیب دیده است. اگر با تصادف آسیب می دیدم شاید انرژی لازم برای مقابله با این شرایط را نداشتم و برایم سخت تمام می شد. اما اکنون در پارکور آسیب دیدم و راحت تر این راستا را پشت سر گذاشتم و از شاگردانم انرژی گرفتم. اکنون به مرحله ای رسیده ام که می توانم روال عادی زندگی را داشته باشم.

چقدر امیدوار هستید دوباره بایستید و حرکات پارکور را انجام دهید؟

من امید ندارم بلکه باور دارم که روزی سرپا شوم و دوباره حرکات پارکور را انجام دهم.

ازدواج کردید؟

من هنوز ازدواج ننموده ام اما نامزد دارم. قرار است 9 آذر 99 عقد کنیم. نامزدم قهرمان است. او از 5 سال پیش شاگردم بود و اکنون هم مربی بانوان و هم نایب رئیس پارکور استان کهگیلویه و بویر احمد است. نامزدم علاقه زیادی به هیجان و ورزش پارکور و موتور سواری داشت و آرزویش بود. اکنون به هر دو آرزویش رسیده است.

و حرف خاتمهی:

ورزشکاران در کل ایران احتیاج به انگیزه و تشویق دارند. اینکه باید به لحاظ اقتصادی پشت ورزشکار بود درست است اما او احتیاج به دیده شدن و انگیزه و تشویق هم دارد. از همه مسئولان درخواست دارم که به ورزشکاران ملی و ورزشکارانی که افتخار آفرینی کردند انگیزه دهند و پشتشان باشند تا بتوانند بیشتر برای کشور افتخار آفرینی نمایند. از طرفی از همه ورزشکاران، پیشکسوتان، مربیان می خواهم که احترام گذاشتن به مربی را آموزش دهند. امام علی می گوید هر کسی یک هنر به من آموزش دهد من باید 10 هنر به او یاد دهم. من همواره به پیشکسوتان و مربیانمان احترام گذاشتم و خاک پای همه پیشکسوتان، مربیان و ورزشکاران هستم.

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 18 آبان 1399 بروزرسانی: 18 آبان 1399 گردآورنده: chaparblog.ir شناسه مطلب: 9798

به "پارکورکاری که پاهایش را از دست داد اما امیدش را نه!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "پارکورکاری که پاهایش را از دست داد اما امیدش را نه!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید