فیلم های خوبی که بین سال های 2000 تا 2010 دوست داشتم
به گزارش چاپار بلاگ، فرانک مجیدی: مدتی پیش، حمیدرضا علاقه بند تعدادی از وبلاگ نویسان، از جمله من را برای شرکت در بازی وبلاگی انتخاب ده فیلم برتر دهه اول قرن 21 دعوت کرد که متاسفانه به علت مشغله های درسی نتوانستم آن را اجابت کنم. حالا در نیمه اول فوریه 2010، امیدوارم برای پیشنهاد بسته ده تایی ام دیر نشده باشد. هرچند، باور دارم برای تجربه لذت تماشا چند فیلم خوب، هرگز دیر نیست.
نخست باید بگویم که این ده فیلم سلیقه شخصی و پیشنهاد هستند. از دید شما خوانندگان عزیز، ممکن است رتبه بندی آن ها مناسب نباشد و یا حتی آن ها را در مقام ده تای برتر به شمار نیاورید. همان گونه که مسلماً نظر شما برای این وبلاگ محترم است، امید به آن دارم که نظر بنده را نیز تاب آورید!
1- سه گانه ارباب حلقه ها: آثاری فاخر و به یاد ماندنی از پیتر جکسون، با دکور و جلوه های ویژه عظیمش که به زیبایی نبرد خیر و شر و آسیب های قدرت را به تصویر می کشد.
2- هزارتوی پَن: اثر خیره کننده گیلرمو دل تورو. این فیلم را به عنوان زیباترین روایت به سبک رئالیسم جادویی در تمام عمرم هم می توانم انتخاب کنم. یک روایت تمام عیار از نبرد خیر و شر در خیال و در بطن جامعه اسپانیا در زمان دیکتاتوری ژنرال فرانکو. فیلمی که در اولین نمایشش در جشنواره کن، تماشاگران را وا می دارد بیش از 20 دقیقه تمام قد به احترامش بایستند و کف بزنند، باید دید!
3- ساعت ها: فیلمی از استیفن دالدری. این فیلم هرگز برایم کهنه نمی گردد و فکر نمی کنم تا به امروز هیچ فیلم انگلیسی زبانی رویم به این مقدار تاثیر گذاشته باشد. آن قدر دوستش داشتم که اولین مطلبم در این وبلاگ، درباره این فیلم بود.
4- ماهی بزرگ: اثر محبوب ترین کارگردان تمام زندگیم، تیم برتون کبیر! هیچ راهی ندارد که ده تای برتر را انتخاب کنیم و نامی از فیلم او نبریم. روایت افسانه وار زندگی یک مرد که اگر راویش تیم برتون باشد، باعث می گردد باورش کنیم.
5- دریای درون: اثری از کارگردان جوان و بسیار مستعد اسپانیایی، آلخاندرو آمنه بار. داستانی واقعی از مردی که خودخواسته، مرگ را برمی گزیند و ستایشی بر خوب مردن در برابر بد زیستن و حق انتخاب. کدام کارگردان هالیوودی می توانست آن سکانس زیبای پرواز خیال از پنجره را با صدای لوچیانو پاواروتی بسازد؟
6- جاده مالهالند: همان طور که نمی گردد نام برتون را در میان برترین ها نبرد، نبردن نام استاد مسلم فیلم سازی، دیوید لینچ، هم گناه است! آن هم با این فیلم زیبا و با ساختار ظریف و پیچیده اش.
7- قهرمان: مطمئن باشید در تک تک صحنه های فیم ژانگ ییموی چینی، زیباترین تابلوهای نقاشی جان دار تمام عمرتان را شاهد خواهید بود. داستانی با سه روایت و حقیقتی یکسان، قهرمانانی که جان می دهند تا به هدفی برتر دست یابند. می توانید با تماشای این فیلم، به سئوال :چرا ییمو کارگردان مراسم افتتاحیه و اختتامیه المپیک چین شد؟ پاسخ دهید!
8- بابل: ساخته آلخاندرو ایناریتو. داستان هایی متفاوت در نقاطی مختلف از دنیا که با یک نخ ارتباطی بسیار ظریف، ناگهان مرتبط می شوند. داستانی امروزی از نفرین شدن انسان هایی که دیگر زبان هم را نمی فهمند.
9- گلادیاتور: تجربه عظیمی به کارگردانی ریدلی اسکات و درخشش خیره کننده راسل کرو و ژوکین فونیکس. تازه بر این ها، باید موسیقی شاهکار آهنگساز محبوبم، هانس زیمر را هم بیفزایم.
10- وال -ای: فکر می کنم هرگز انیمیشنی بهتر از آنچه اندرو استنتن ساخت، پدید نیاید. وال -ای تاثیرگزارترین انیمیشن از پاک ترین عشقی است که می تواند بر پرده سینما شکل گیرد. تنهایی، حق هیچ موجودی نیست و زمین، عزیزترین و تنها خانه ماست، این نقطه آبی مات!
این بسته، برترین پیشنهادهای من برای شما است. مسلماً بسیار خوشحالم می کنید اگر شما هم نام فیلم های برتر دهه گذشته از دید خودتان را در بخش نظرات این نوشته با من و دوستان خواننده در میان بگذارید!
منبع: یک پزشک